الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیرالمومنین علی بن ابیطالب و ائمه المعصومین علیهم السلام

در صفحات تاریخ بشر?کم تر شخصیتی را همانند علی علیه السلام صاحب این همه فضیلت و عظمت می توان یافت که دوست و دشمن ?دست به دست هم دهند تا فضایل وصفات بر جسته او را نهان و کتمان کنند و با وجود این ?نقل مکارم و ذکر مناقب او ?عالم را پر کند.دشمن?کینه او را به دل گرفته و از سر بد خواهی?در کتمان مقامات و مراتب بلند او کوشیده است.دوست او نیز?که از صمیم دل به او مهر می ورزید?از ترس آزار ئ اعدام ?چاره ای نداشت جز آن که لب فرو بندد ودوستی با او را بروز ندهد و سخنی درباره وی بر زبان نیاورد.

تلاش های ناجوانمردانه خاندان اموی?در از بین بردن آثار و فضائل خاندان علوی?فراموش ناشدنی است. کافی بود کسی به دوستی علی علیه السلام متهم شود و دو نفر از همان قماش?که پیرامون دستگاه حکومت ننگین وقت گرد آمده بودند?به این دوستی گواهی دهند?آن گاه فورآ نام او را از فهرست کارمندان دولت خذف می شد و حقوق او را از بیت المال قطع می کردند. معاویه در بخشنامه ای به استانداران و فرماندارانش چنین نوشت:

اگر ثابت شد که فردی دوستدار علی و خاندان او است?نام او را از فهرست کارمندان دولت محو کنید و حقوق قطع و از همه مزایا محرومش سازید.(کتاب سلیم بن قیس ص???)

وی در بخشنامه دیگری گام فراتر نهاد و دستور داد گوش و بینی افرادی را که به دوستی خاندان علی تظاهر می کنند?ببُرند و خانه های آنان را ویران سازند.

در نتیجه این فرمان?بر ملت عراق و به ویژه کوفیان?آن چنان فشاری آمد که احدی از شیعیان?از ترس مأموران مخفی معاویه نمی توانست راز خود را حتی به دوستانش ابراز کند مگر این که قبلآ سوگندش می داد که راز او را فاش نسازد.(ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج??ص??(به نقل از فروغ ولایت ص??)

اسکافی در کتاب نقض عثمانیه می نویسد:

دولت های اموی و عباسی?به فضائل علی علیه السلام حساسیت خاصی داشتند و برای جلوگیری از انتشار مناقب وی?فقیهان و محدّثان و قضات را احضار می کردند و فرمان می دادند که هرگز نباید درباره مناقب علی علیه السلام سخنی نقل کنند.از این جهت?گروهی از محدّثان ناچار بودند که مناقب امام را به کنایه نقل کنند و بگویند:مردی از قریش چنین کرد.(ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج??ص??)

معاویه بارها به نمایندگان سیاسی خود در استان های سرزمین اسلامی نوشت که?شهادت شیعیان علی علیه السلام را در هیچ مورد نپذیرند?اما این سختگیری های بیش از حد نتوانست مانع از انتشار فضائل خاندان علی علیه السلام شود.از این رو?معاویه برای بار چهارم به استانداران وقت نوشت:

به کسانی که مناقب و فضائل عثمان را نقل می کنند?احترام کنید و نام و نشان آنان را برای من بنویسید تا خدماتشان را با پاداش های کلان جبران کنم.

این نوید? سبب شد که در همه شهرها بازار جعل اکاذیب?به صورت نقل فضائل عثمان? داغ وپررونق شود و راویان فضائل?از طریق جعل حدیث درباره خلیفه سوم?ثروت کلانی به چنگ آورند.کار به جایی رسید که معاویه?خود نیز از انتشار این فضائل بی اساس ناراحت شد و این بار دستور داد که از نقل فضائل عثمان نیز خودداری کنند و به نقل فضائل خلیفه اول و دوم و صحابه دیگر همت گمارند و اگر محدثی درباره ابوتراب فضیلتی نقل کند?فورآ شبیه به آن را درباره یاران دیگر یامبر جعل و منتشر سازند?زیرا این کار برای رد براهین شیعیان علی مؤثرتر است.(ابن ابی الحدید?شرح نهج البلاغه ج?ص??)

مروان بن حکم از کسانی بود که می گفت:دفاعی که علی از عثمان کرد?هیچ کس نکرد.با وجود این? لعن امام علیه السلام وِرد زبان او بود. وقتی به او اعتراض کردند که با چنین اعتقادی درباره علی?چرا به او ناسزا می گویی?در پاسخ گفت:پایه های حکومت ما?جز با کوبیدن علی و سبّ ولعن او محکم و استوار نمی گردد.برخی از آنان با آنکه به پاکی وعظمت وسوابق درخشان علی علیه السلام معتقد بودند?ولی برای حفظ مقام و موقعیت خود?به علی و فرزندان او ناسزا می گفتند.

عمربن عبدالعزیز می گوید:

پدرم فرماندار مدینه و از گویندگان توانا و سخن سرایان نیرومند بود و خطبه نماز را با کمال فصاحت و بلاغت ایراد می کرد?ولی از آنجا که طبق بخشنامه حکومت شام?ناچار بود در میان خطبه نماز?علی و خاندان او را لعن کند?هنگامی که سخن به این مرحله می رسید?ناگهان در بیان خود دچار لنکنت میشد و چهره او دگرگون می گشت و سلاست سخن را از دست می داد.من از پدرم علت را پرسیدم. گفت:اگر آنچه را من از علی می دانم?دیگران نیز می دانستند?کسی از ما پیروی نمی کرد?و من با توجه به مقام منیع علی?به او ناسزا می گویم?زیرا برای حفظ موقعیت آل مروان ناچارم چنین کنم.(ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج??ص???)

قلوب فرزندان امیّه مالامال از عداوت علی علیه السلام بود.وقتی گروهی از خیراندیشان?به معاویه توصیه کردند که دست از این کار بردارد?گفت:این کار را آن قدر ادامه خواهیم داد که کودکان ما با این فکر بزرگ شوند و بزرگانمان با این حالت?پیر!

لعن و سبّ علی ?شصت سال?بر فراز منابر و در مجالس وعظ و خطابه و درس و حدیث?در میان خطبا و محدثان وابسته به دستگاه معاویه ادامه داشت و به اندازه ای مؤثر افتاد که میگویند:روزی حَجّاج به مردی تندی کرد و با او به خشونت سخن گفت و او که فردی از قبیله أزد بود?رو به حجّاج کرد و گفت:ای امیر!با ما این طور سخن مگو!ما دارای فضیلت هایی هستیم.حجّاج از فضایل او پرسید و او در پاسخ گفت:یکی از فضایل ما این است که اگر کسی بخواهد با ما وصلت کند?نخست از او می پرسیم که آیا ابوتراب را دوست دارد یا نه!

اگر کوچک ترین علاقه ای به او داشته باشد?هرگز با او وصلت نمی کنیم.عداوت ما با خاندان علی به حدی است که در قبیله ما مردی پیدا نمی شود که نام او حسن یا حسین باشد?و دختری نیست که نام او فاطمه باشد.اگر به یکی از افراد قبیله ما گفته شود که از علی بیزاری بجوید?فورآ از فرزندان او نیز بیزاری می جوید.(فرحة الغری ص??-??)

بر اثر پافشاری خاندان امیّه در کتمان فضائل حضرت علیه السلام و انکار مناقب او?درست انگاشتن بدگویی درباره آن حضرت?چنان در دل پیر و جوان رسوخ کرده بود که آن یک عمل مستحب و گاه فریضه ای اخلاقی می شمردند.روزی که عمربن عبدالعزیز بر آن شد که این لکه ننگین را از دامن جامعه اسلامی پاک سازد?فریاد گروهی از تربیت یافتگان مکتب اموی بلند شد که خلیفه می خواهد سنت اسلامی را از بین ببرد!با این همه?صفحات تاریخ اسلام گواهی می دهد که نقشه های ناجوانمردانه فزرندان امیه نقش بر آب شد و کوشش های مستمر آنان نتیجه معکوس داد و آفتاب وجود سراپا فضیلت امام علیه السلام از ورای اوهام و القائات خطیبان دستگاه اموی?به روشنی درخشیدن گرفت.اصرار و انکار دشمن?نه تنها از موقعیت و محبت آن حضرت?در دل های بیدار نکاست?بلکه سبب شد درباره ایشان بیش تر بررسی کنند و به دور از جنجال های سیاسی به قضاوت درباره ایشان بپردازند? تا آنجا که عامر?نوه عبدالله بن زبیر?دشمن خاندان علوی?به فرزند خود توصیه کرد از بدگویی درباره علی دست بردارد?زیرا بنی امیه او را شصت سال?بر منابر سبّ کردند?ولی نتیجه ای جز بالا رفتن مقام و موقعیت علی و جذب دل های بیدار?به سوی وی?نگرفتند.(ابن ابی الحدید?شرح نهج البلاغه ج??ص???)

پنهان کردن فضائل امیرالمومنین علیه السلام و غرض ورزی در تحلیل حقایق مسلّم درباره آن حضرت?منحصر به عصر بنی امیه نبود?بلکه پیوسته این الگوی کامل انسان?از سوی دشمنان و مغرضان?مورد تعدی قرار گرفته است?از جمله?نویسندگان متعصب?از حمله و تجاوز به حقوق خاندان علی علیه السلام خود داری نکرده اند وهم اکنون نیز که چهاده قرن از آغاز اسلام می گذرد?برخی که خود را روشنفکر و آزاد مرد و رهبر نسل نو می پندارند?با قلم های زهر آگین خود?به مقاصد اموی کمک می کنند و پرده بر روی فضائل امام علی علیه السلام می کشند.(فروغ ولایت ص??-??)

متأسفانه در دوران معاصر و در سال های اخیر? نمونه هایی از این فضیلت ستیزی را در مورد ساحت مقدّس ائمه اطهار علیهم السلام در عرصه مطبوعات نظاره می کنیم?دریغا و شگفتا!واینک مواردی چند:

هفته نامه راه نو?در مرداد ???? ?در صفحه ?? مینویسد:

پیامبر و ائمه?فقط در برهه ای از زمان?صلاحیت مرجعیت را داشته اند.

هفته نامه توانا?در شماره ?? صفحه ?? می آورد:

اعتماد به عصمت?مدعایی معیوب و مخدوش است.

روزنامه صبح امروز در تاریخ ??/??/?? می نویسد:

برخی از متکلمان?ولایت را گوهر نبوت دانسته و ولایت را به معنای حجت بودن شخصیت نبی در نظر گرفته و خاتمیت را به معنای پایان یافتن حجت بودن شخصیت دانسته اند.از این رو?با ختم نبوت?دیگر شخصیت هیچ کس حجت نیست.

عبدالکریم سروش در ماهنامه کیان?در بهمن ?? می آورد:

ولایت?منحصر در شخص نبی اکرم است وبا رفتن او?ولایت نیز خاتمه می یابد.او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود.ولایت پیامبر?بعد از او به کسی منتقل نشده است.

روزنامه صبح امروز با طعن به حادثه جانگداز کربلا و عاشورا?آن را عکس العمل طبیعی کینه ها و عقده های بر جا مانده از بدر و حنین دانسته و در ??/?/?? در مقاله«خون به خون شستن محال آمد محال» می نویسد:

پیامبر در بدر و حنین و...به حق?بر کفار و مشرکین و معاندان شمشیر زد و در واقع?گفتار و کردار و رفتار نبی?دلیل و حجت است?اما آیا جنگ های جبهه حق علیه باطل?پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟کینه ها و عقده های به جای مانده از بدر و حنین?در کجا سر باز خواهند کرد؟...خشونت? فرزند خشونت است و درخت خشونت?میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد.هیچ کس حق ندارد به صرف این که خود را حق?و دیگران را باطل بداند?دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید.

روزنامه همشهری در تاریخ ??/?/?? می نویسد:

حرکت این فرمانده شجاع(حرّ) را می توان از رویه دیگری نیز بررسی کرد و آن ?پرهیز از خشونت و تحلیل عقلانی ماجرای کربلا و تشویق  طرفین ماجرا به مدارا با یکدیگر است.

همین روزنامه?پیش از این در تاریخ ??/?/?? نوشت:

سپاه امام حسین نیز اهل خشونت بود.

روزنامه نشاط در تاریخ ??/?/?? آورده است:

زیارتنامه های امام حسین?وسیله انتقال کینه توزی شیعیان است.زیارتنامه های امام حسین?عامیانه و شامل انتقام گیری و اختلاف انگیز است.

عبدالکریم سروش?در تاریخ یاد شده?درهمین روزنامه می نویسد:

در تحلیل های معرفت اندیش?خوشبختانه?عنصر انتقام گیری و تحریک بسیار کم است?بر خلاف تحلیل های مصلحت اندیشانه و عامیانه?که هم بر تحریک عواطف متکی و مبتنی است و هم متضمن عنصر انتقام گیری و کینه و اختلاف انگیزی است که بس مایه تأسف است...حتی در زیارتنامه ها و دعاهایی که در کتاب های دعا آمده است?این عنصر خونخواهی و انتقام گیری را می بینیم...حتی کسانی یکی از رسالت های امام عصر?پس از ظهور را انتقام از قاتلان اباعبدالله می دانند...طرفداران فزرند پیامبر....در دل خودشان آتش کینه را شعله ور نگه می داشتند...لذا در مقابل آن دشمنان بالقوه?دعاها و زیارتنامه ها پدید آوردند و نسلاْ بعد نسل?این کینه و این آرزوی انتقام را به یکدیگر منتقل کردند..در این زمان?نه از دولت امویان و عباسیان خبری است?نه دشمنان و کشندگان بالفعل و نه اعقاب و نسل های بعد از آن?هیچ کدام در صحنه وجود نیستند.هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن وعنصر انتقام و کینه توزی و عنصر خشوتن و خون ریزی را زنده نگه داشتن?از طریق تحریک عواطف?دشمنان عینی و غیر عینی?موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن کردند?شایسته نیست.

این روزنامه?در همان تاریخ می نویسد:

شیعیان برای استفاده خود?برآن (عاشورا)تأکید فراوان ورزیدند و کوشیدند تا نور و فروغ این حادثه خاموش نشود...در روزگار حاضر?هیچ یک از این عوامل عاطفی?دیگر به کار نمی آید!

ترویج روحیه شهادت طلبی?ترویج خشونت و خون ریزی است.!!

روزنامه صبح امروز در تاریخ ?/?/?? می نویسد:

تأسی به امام حسین در شهادت طلبی?نوعی نگرش خشونت گرایانه است.!!

روزنامه ایران در تاریخ ?/?/?? در صفحه??می نویسد:

عقیده به فطری بودن دین?منشأ خشونت است.!!

روزنامه نشاط در ?/?/?? در مقاله «آیا خشونت دولتی مجاز است؟» حکم اعدام و به صورت ضمنی?حکم قصاص را غیر انسانی?خشن و موهن شمرده و این چنین به مفاد آیه محاربه(مائده آیه??)می تازد:

کدام جریان مصلح دینی?در تاریخ بشر?با دست و پا بریدن از چپ وراست?به اهداف خویش دست یافته است؟

روزنامه زن در تاریخ ?/?/?? آورده است:

حکم سنگسار?بر خلاف عقل و فطرت انسانی است و زنا صرفاْ یک لغزش نفسانی دو نفر نسبت به هم است.

روزنامه صبح امروز در شهریور ?? پا را از این فراتر گذارده و در یک موضع گیری ناشیانه آورده است:

در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر?حقوق بشر مقدم است.!!

روزنامه زن در تاریخ ??/?/?? در صفحه ?? مینویسد:

در فرهنگ ملی ما چادر یک حجاب برتر نیست...در حالت گذار از سنت به مرحله مدرنیته هستیم که زنان مشارکت های بیش تری در جامعه پیدا می کنند و می روند که سنت های متعلق به گذشته را پس بزنند.

ماهنامه زنان?که باید مروّج زن نمونه و فرهنگ دینی در جامعه باشد?در شماره ???صفحه ?? خود می نویسد:

گفتار فاطمه نمی تواند الگوی زنان امروز باشد.!!!!!!!!!!!

فصلنامه نگاه نو در شماره ?? خود می نویسد:

اباحه گری جزو لا ینفک جامعه مدنی است و اگر می خواهید در تشکیل جامعه مدنی سهیم باشید?موسیقی بیاموزید?سازتان را نه در خلوت انس?بلکه بر سر کوچه ها بنوازید.

همان نشریه می آورد:

مشکل جامعه ما?کمبود متخصص فیزیک و شیمی نیست?کمبود کسانی است که سیرک و قطار شادی راه بیندازند?آوازی بخوانند?سازی بنوازند?نقشی بنگارند و دستی بر افشانند.

نقل بیشتر این گونه سخنان?ما را از هدف اصلی و موضوع دور می کند.از این رو به همین مقدار بسنده کرده و فصل الخطاب این قسمت را به بخشی از موضع گیری های هوشمندانه رهبر معظم انقلاب اسلامی?حضرت آیت الله خامنه ای ?در رویارویی با این شبیخون فرهنگی اختصاص می دهیم:

من بعضی از این مطبوعات و روزنامه ها و آدم های تازه به دوران رسیده را میبینم که خیال می کنند هنری است که ما کشور را به حالت ابتذال قبل از انقلاب بکشانیم?این ها در این جهت دارند سعی می کنند?چقدر غفلت است!چقدر تأسف آور است!(روزنامه جمهوری??/?/??)

و در تاریخ ?/?/?? در جمع جونان?در مصلای تهران می فرمایند:

بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند?پایگاه های دشمنند?همان کاری را می کنند که رادیو و تلویزیون های بی بی سی و امریکا و رژیم صهیونیستی می خواهند بکنند.

و سرانجام با یادی از آن عزیز سفر کرده?بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران?حضرت امام خمینی  توصیه هایی از ایشان را درباره مطبوعات?آویزه گوش می کنیم:

اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی?در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضائی و دولت?در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانند که آزادی به شکل غربی آن?که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود?از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالت و سخنرانی ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه مسلمانان جلوگیری از آن ها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشورهای اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است?به طور قاطع اگر جلوگیری نشود?همه مسؤول می باشند و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند?به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند?خودشان مکلف به جلوگیری هستند.خداوند تعالی مددکار همه باشد.(صحیفه انقلاب ص??)